چگونه 875 پرنده آمریکای شمالی را حفظ کردم

آنچه من از یک پروژه بزرگ حفظ یاد گرفتم

بهار امسال وسواس عجیبی به پرندگان داشتم. من در نهایت نام تمام 875 پرنده آمریکای شمالی را یاد گرفتم و خودم را آموزش دادم تا آنها را از حفظ بخوانم. این فعالیت عالی برای مرخصی پدری بود.

حتی کسل کننده ترین ویدیوی یوتیوب را ساختم. و این خیلی چیزها را می گوید.

https://www.youtube.com/watch?v=7_mpSOY-A4k

به خاطر سپردن لیست های طولانی از مزخرفات تصادفی مانند لیستی از پرندگان است نه یک شاهکار فوق بشری این یک مهارت قابل یادگیری است. با این حال، به سازماندهی و تمرین زیادی نیاز دارد.

نقطه شروع برای من خواندن «ماه راه رفتن با اینشتین» نوشته جاشوا فوئر چند سال پیش بود. در اینجا مقاله او از نیویورک تایمز است که در آن روشی را که برای به خاطر سپردن دسته‌های کارت استفاده کرده است، شرح می‌دهد.

کتاب فوئر بخش های مساوی راهنمای دستورالعمل و سفر شخصی است. او توضیح می‌دهد که چگونه تکنیک‌هایی را که از ملاقات با متخصصان حافظه آموخته برای قهرمانی در مسابقات قهرمانی حافظه جهانی به کار می‌گیرد.

روش های توصیف شده جدید نیستند، و نه راز بزرگی هستند – این روش قدیمی مکان ها است که از دوران باستان شناخته شده و در اینجا توضیح داده شده است (ویکی پدیا)

در این تکنیک، آزمودنی طرح برخی از ساختمان ها، یا چیدمان مغازه ها در یک خیابان یا هر موجود جغرافیایی که از تعدادی مکان مجزا تشکیل شده است را به خاطر می سپارد. هنگامی که سوژه می‌خواهد مجموعه‌ای از آیتم‌ها را به خاطر بسپارد، در تخیل خود از میان این مکان‌ها عبور می‌کند و با تشکیل تصویری بین آیتم و هر ویژگی آن مکان، یک مورد را به هر یک متعهد می‌کند. بازیابی اقلام با «راه رفتن» از میان جایگاه‌ها به دست می‌آید که به دومی اجازه می‌دهد آیتم‌های مورد نظر را فعال کند.

من روش لوکوس را قبلا امتحان کرده بودم اما از یک ساعت یا بیشتر به آن گیر ندادم. تجسم به راحتی برای من اتفاق نیفتاد.

قبل از اینکه کتاب فوئر را بخوانم، روش حفظی انتخابی من این بود که مطالب را با صدای بلند، بارها و بارها بخوانم و آن‌ها را در ذهنم تکرار کنم تا زمانی که گیر کنند. گاهی اوقات ساعت ها طول می کشد تا یک لیست 30 تا 40 تایی را به طور قابل اعتماد به خاطر بسپارید. این یک روش افتضاح است فقط برای اینکه بدانی.

پروژه های اولیه

آنچه کتاب فوئر به من داد این بود الهام گرفتن – اینکه حافظه یک مهارت است، نه یک هدیه، و با مقداری کار، می‌توان فهرست‌های طولانی از چیزهای جالب را حفظ کرد.

پس از خواندن کتاب، فهرستی از علایق شخصی را شروع کردم که همیشه در به خاطر سپردن آنها مشکل داشتم. ابتدا، با استفاده از یک نقشه ذهنی از خانه پدرم، توانستم یک لیست ذهنی کارآمد از اعصار، دوران و دوره های زمین شناسی (حدود 30 مورد) را در چند بلوک زمانی در بعدازظهر شنبه جمع آوری کنم. این کار نتایج تکنیک قدیمی من را از آب درآورد و به من جرات داد تا پروژه های بلندپروازانه تری را امتحان کنم.

پروژه دوم صور فلکی بود. من از نقشه ذهنی خود از محوطه و سالن های دبیرستانم استفاده کردم تا مکان 48 صورت فلکی بطلمیوس و همچنین برخی از برجسته ترین ستارگان را به یاد بیاورم. این حدود 2 ساعت طول کشید در حالی که من به طور متناوب مشغول درست کردن شام بودم.

آنچه در مورد این تکنیک جالب است، کیفیت رویایی برخی از تصاویر است که به وجود می آیند. تصویر از قوسیعنی سنگر نشسته در داشته استes (زیرزمین پدرم) پوشیدن a حرفه ایتی شرت وینستاون پنکهخودش (هادئن – آرکئن – پروتروزوئیک – فانوزوئیک) به راحتی از حافظه من پاک نمی شود.

رویداد اصلی: پرندگان

بعد از این پروژه‌های اولیه، تکنیک حفظ کردن را برای مدتی کنار گذاشتم. سپس، پاییز گذشته، شروع به علاقه مندی به پرندگان کردم. یکی از چیزهایی که در طی این سال ها متوجه شده ام این است که باید واقعاً یک موضوع را محاصره کنم تا اینکه واقعاً در مورد یادگیری عمیق تر آن احساس اطمینان کنم. به عنوان مثال، اگر من برای پرنده داری بیرون می رفتم، ترجیح می دادم بیرون بروم دانستن نام همه پرندگان تا بدانم هر چه می بینم چیزی است که حداقل قبلاً در مورد آن شنیده ام. سپس من یک سوراخ ذهنی برای هر گونه دارم که می توانم اطلاعات بیشتری در آن قرار دهم. در مورد پرنده داری در آمریکای شمالی، این به معنای یادگیری نام حدود 875 پرنده است. در حال حاضر، یادگیری 875 پرنده از منظر عملی بسیار احمقانه است، زیرا بسیاری از آنها چیزهایی هستند که من هرگز نخواهم دید – مشاهده بسیار نادر پرندگان ساحلی در آلوتی ها یا پرندگانی از باهاما که از مسیر منفجر شده و یک بار بر روی Key فرود آمده اند. غرب در سال 1986، اما هر چه باشد. احساس می کردم اگر بخواهم پرنده ها را یاد بگیرم باید این کار را انجام دهم.

مرحله 1: فهرست دسته ها را به خاطر بسپارید

در خانه من اتفاقاً راهنمای نشنال جئوگرافیک برای پرندگان آمریکای شمالی، ویرایش سوم، همان چیزی است که من استفاده کردم. این نسخه 875 پرنده را به حدود 100 دسته تقسیم کرد. برنامه من این بود که بتوانم این لیست از 100 دسته پرنده را به صورت تکراری حفظ کنم و سپس از آن به عنوان نقطه شروع برای لیست کامل استفاده کنم.

51S8W29TZ0L._SY344_BO1,204,203,200_

من این کار را با ارائه تصاویر واضح برای هر دسته پرنده انجام دادم و سپس آنها را از طریق یک منظره ذهنی آشنا توزیع کردم – اولین آزمایشگاهی که در آن کار کردم. روی در جلوی در اتاقک گذاشتم، آلباتروس ها را از سقف آویزان کردم، کبک ها و بلدرچین ها را در آن قرار دادم. جعبه دستکش، فالاروپ در هود من، جغدها در سینک – پرندگان همه جا. این در واقع مدتی طول کشید – چند دقیقه در روز، بیش از 2 هفته یا بیشتر.

مرحله 2: تفرقه بینداز و غلبه کن

فکر کردم اگر بتوانم با موفقیت فهرستی از حدود 100 دسته پرنده را به خاطر بسپارم، برای تکمیل 875، فقط باید این کار را 7 یا 8 بار تکرار کنم.

هنگامی که فهرست دسته بندی را در حافظه خود داشتم، گام بعدی گسترش آن به فهرست پرندگان بود. من با ساختن یک برگه اکسل از 875 گونه شروع کردم. سپس، من این لیست را به حدود 7 تکه اندازه با اندازه های حدود 100 تا 150 تقسیم کردم.

همچنین تصمیم گرفتم برای تکمیل موفقیت آمیز هر مرحله به خودم جایزه بدهم: یک بطری کوچک شیر شکلات.

مراحل ذهنی عجیب کار روی یک پروژه بزرگ حفظ کردن

قبل از شروع کار، تکمیل پروژه غیرممکن به نظر می رسید و من شک داشتم که بتوانم آن را انجام دهم. در واقع، زمانی که ناله های درونی خودم را غلبه کردم، حدود 2 تا 3 هفته طول کشید تا اولین لیست را به درستی دریافت کنم (عمدتاً لون ها، خرچنگ ها، آلباتروس ها، پترل ها، قیچی ها و سایر پرندگان آبی).

حدود یک ماه بعد قسمت دوم و سوم کامل شد. در این مرحله من حدود 2 ماه در پروژه پرنده بودم و به سختی توانستم یک سوم کتاب پرنده را پشت سر بگذارم. این دیگر پروژه ای غیرممکن به نظر نمی رسید، اما به نظر می رسید که زمان بسیار مضحکی طول می کشد.

سپس در نیمه راه کتاب، اتفاق جالبی افتاد. من زمان زیادی را صرف ساختن تصاویر ذهنی برای نام پرندگان کرده‌ام که خیلی سریع شروع به دریافت آن کردم. مهارت های من در حال بهبود بود و مدت زمان مورد نیاز برای هر بخش کوچکتر و کوچکتر می شد. به یاد دارم که قسمت پنجم را تمام کردم (تا پرنده شماره 600 یا بیشتر) و فکر کردم، مزخرف مقدس، من در واقع این را تمام می کنم.

به خاطر سپردن قطعه شماره 6 کمتر از 5 روز طول کشید. پس از آن بود که با پایان کار و با اطمینان از اینکه می‌توانم آن را تمام کنم، شروع به سستی در اتمام پروژه کردم. چند هفته بیشتر نگذشته بود که به دنبال جمع کردن قطعه شماره 7 بودم که باز هم حدود 3-4 روز طول کشید. نکته خنده دار این بود که پس از انجام بخش شماره 7 به گذشته نگاه کردم، فکر کردم “این پروژه چندان سخت نبود”. چیزی که، مانند خط “غیرممکن است” که قبلاً به خودم داده بودم، دقیقاً درست نبود.

درس کلیدی در اینجا این بود که سطح مهارت های بهبود یافته ام به من این امکان را می دهد که خیلی سریعتر از آنچه در ابتدای پروژه انتظار داشتم تا پایان شتاب کنم. ماهیچه های تجسم من به طور قابل توجهی حجیم شده بودند.

همه اش را بگذار کنار هم

در این مرحله من هر یک از تکه ها را جداگانه یاد گرفته بودم، اما هنوز همه آنها را به طور متوالی خوانده بودم. این به معنای بازگشت به لیست های قبلی و حفظ مجدد آنها بود. خوشبختانه، پس از هر مرحله، یادداشت‌های دقیقی در مورد جزئیات تصاویر و مکان‌هایی که برای هر پرنده استفاده می‌کردم، می‌گرفتم، بنابراین نسبتاً ساده بود.

قسمت سخت تسلط بر جزئیات کوچک بود. به دست آوردن یک تکه 98 درصد به طور منطقی آسان بود. اما خواندن کامل، جایی که هیچ پرنده یا جزئیاتی فراموش نمی شد، بسیار وقت گیر بود. به نظر می‌رسید که هر بار برخی نکات ظریف را فراموش می‌کردم، مثلاً این که یک مرغ دریایی بزرگ پشت سیاه بود یا یک مرغ دریایی پشت سیاه بزرگتر.

با بهره مندی از یک ماشین سواری طولانی به انتاریو و برگشت، توانستم بیشتر قطعات را به هم بچسبانم که در نهایت 40 تا 45 دقیقه طول کشید. هر بار یکی از جزئیات کوچک را فراموش می‌کردم و آن را در فهرست چیزهایی قرار می‌دادم که برای دفعه بعد باید به خاطر بسپارم. پس از تمرین کامل خواندن به تنهایی، سرانجام زمان آن فرا رسید که یک خواندن برای دوربین انجام دهم – “اثباتی” برای خودم که واقعاً به هدف دست یافته ام تا بتوانم به روش OCD خودم بگویم: “هدف حاصل شد”. “.

بنابراین، یک روز بعد از ظهر در حالی که از پسر تازه متولد شده ام مراقبت می کردم، جلوی کامپیوتر نشستم و مطالعه کردم. همانطور که معلوم شد دلم برای همه Vireos و Laughing Gull و چند نفر دیگر تنگ شده بود. بعداً یک مطالعه دیگر انجام دادم که فکر می‌کنم فقط یکی دو مورد را از دست داده‌ام، اما ویدیو به خوبی ظاهر نشد. بنابراین من تصمیم گرفتم فقط خواندن ناقص را پست کنم.

نتیجه گیری

همانطور که در ابتدا گفتم، به خاطر سپردن لیست ها یک مهارت قابل یادگیری است.

  • دو کلید در حال ساختن یک تصویر احشایی با هر مورد برای حفظ کردن، و سازماندهی آن تصاویر در یک مکان سه بعدی آشنا مانند یک خانه یا مدرسه قدیمی.
  • تجسم مانند یک ماهیچه است – با استفاده بهبود می یابد. در آغاز، آسان است که اگر به کار خود ادامه دهید، چقدر خوب خواهید بود.
  • شکستن لیست های طولانی به قطعات کوچکتر عاقلانه است. اگر به خاطر سپردن 100 چیز برای شما دلهره آور به نظر می رسد، سعی کنید آن را به 4 یا 5 تکه 20-25 تقسیم کنید. پاداش کمک می کند.
  • این باید ناگفته نماند، اما اگر می خواهید در این کار موفق باشید، باید یک علاقه شخصی قانع کننده برای انجام آن وجود داشته باشد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *