در داستان موفقیت این هفته، خواننده کاری از دانشگاه بزرگی در مینهسوتا مینویسد: «من واقعاً قدرت مطالعه گروهی را تا پایان ترم دست کم گرفتم. نمیتوانستم بفهمم در طول ترم بیشتر درس میخوانم چه اشتباهی انجام میدهم، تا اینکه فهمیدم جمع کردن یک گروه از دوستان و صحبت کردن درباره مشکلات چقدر میتواند کمک کند. من در واقع در هفته آخر دوره (در طول آخرین امتحان و فینال) از C– به B+ رفتم!»
من از کاری خواستم جزئیات بیشتری را در مورد اینکه چگونه توانست نمره خود را در چنین مرحله دیرهنگامی تغییر دهد به اشتراک بگذارد.
MOC: چی به نظر شما عوامل کلیدی برای موفقیت شما بوده است؟
ک: وقت با دوستان و تخته سفید! من زمان زیادی را در اتاق های آموزشی شلوغ تلف کردم و کمک زیادی در آنجا پیدا نکردم. من برای خودم چند نشانگر تخته سفید خریدم و دوستانی پیدا کردم که به روش های متفاوتی نسبت به من مشکل داشتند و هر هفته روی تخته های سفید مطالعه می کردیم تا در مورد مشکلات صحبت کنیم. ای کاش زودتر در ترم به این موضوع پی می بردم! بعد از اینکه چند ساعت قبل از امتحان چند ساعتی در کتابخانه با دوستان کار کردم، از گرفتن D و C در امتحانات به 97٪ در یک رسیدم! صحبت کردن درمورد مشکلات و حل مسئله با هم به چیزی که یاد میگرفتم کمک کرد برخلاف جستجوی راهحلها در کتاب یا آنلاین.
بخش آموزش مطالعه با دیگران به من کمک می کند تا جزئیات موضوعات را به خاطر بسپارم، و سؤالاتی که از یکدیگر می پرسیدیم درک ما را از هر چیزی که در مورد آن بحث می کنیم گسترش می دهد. همچنین، اگر چیزی را بعد از خواندن آن در کتاب درسی متوجه نمی شدم، توضیح یکی از دوستان تقریباً همیشه مفاهیم را برای من کلیک می کرد.
MOC: بسیاری از افرادی که با آنها صحبت می کنم (و من هم همینطور بودم) به طور طبیعی خجالتی هستند. چگونه افرادی را پیدا کردید که گروه مطالعه شما را تشکیل دادند؟
ک: استاد ما میزبان یک کارگاه آموزشی هفتگی بود که در آن فرصتی برای ملاقات با همکلاسی ها و حل مشکلات داشتیم. آنجا بود که با افرادی که با آنها کار می کردم آشنا شدم. وقتی من و یکی از همکلاسیها متوجه میشدیم که از یکدیگر تعریف میکردیم، به طور کلی در موضوعات مختلف از یکدیگر درک میکردیم و در موضوعات مختلف برتری داشتیم، معمولاً میپرسیدم که آیا آنها میخواهند هر زمانی بعد از کارگاه یا کلاس در کتابخانه ملاقات کنند. سعی کردم دوستانی در مطالعه پیدا کنم که موضوعاتی را که من نمیدانستم بفهمند، و برخی از موضوعات را بهتر از آنها میفهمم تا بیشترین بهرهوری را داشته باشم.
فکر میکنم خیلی برونگرا هستم، بنابراین برایم سخت نبود که از مردم بخواهم درس بخوانند. من معمولاً از توانایی هایشان برای شکستن یخ در باز کردن دعوتم برای مطالعه تعریف می کنم.
MOC: یکی از مشکلات رایج گروه های مطالعه بزرگ این است که گاهی اوقات تمرکز خود را از دست می دهند. آیا باید کار خاصی انجام می دادید تا به جای پرت شدن، روی کار متمرکز بمانید؟
ک. ما سعی کردیم گروه های مطالعه را کوچک نگه داریم. اغلب اوقات من فقط با یک نفر دیگر کار میکردم، فقط چند بار که افراد دیگری به آن ملحق میشدند. ما متوجه شدیم که هر چه افراد بیشتر در یک زمان با هم مطالعه کنند، شروع گفتگوهای جانبی آسان تر است.
MOC: منابع دیگری که مفید یافتید؟
K: تماشای ویدیوهایی که دیدگاههای دیگری را در مورد نحوه کار از طریق مکانیسمها ارائه میدهند کمک زیادی کرد. همچنین ویدیوهای مربوط به واکنشهای جایگزینی و حذفی را یافتم که برای توضیح اینکه چرا واکنشها به همان شکلی اتفاق میافتند مفید بودند، که به من کمک کرد وقتی در طول امتحانات در معرض آنها قرار میگرفتم، انواع مشکلات جدید را حل کنم.
MOC: سوال عجیبی است، اما آیا آن لحظه ای را که امتحان نهایی خود را ورق زدید و شروع به کار روی آن کردید، به یاد دارید؟ در آن لحظه چه احساسی داشتید؟
ک. من واقعاً اضطراب امتحان وحشتناکی دارم، بنابراین با اضطراب وارد هر امتحانی شدم. فکر میکنم بزرگترین تفاوت امتحان نهایی من با امتحانهای اولیهی قبلیام این بود که اضطراب من در فشار برای عملکرد خوب، مرا وحشت زده نمیکرد تا جایی که هیچ خاطرهای از تحصیلم را کور نمیکردم. پس از مطالعه با دوستان، به وضوح به یاد میآورم که به مکالمهای که با یکی از دوستانم داشتم و آنچه در مورد قوانین و جزئیات حل هر نوع مشکل بحث کردیم، برگردم.
MOC: چه انگیزه ای باعث شد که در تمام ترم کار کنید؟ هدف نهایی برای شما چیست؟
ک. سرانجام، مانند بسیاری از همسالانم، می خواهم پزشک شوم. در این میان، مطالعه چگونگی عملکرد مواد شیمیایی در اطراف ما و بدنمان (و آنچه در بدنمان میگذاریم) واقعاً هیجانانگیز است و به نوعی برای من انگیزهای است (کلیشه به نظر میرسد، اما من واقعا آن را دوست دارم). چندین مفهوم وجود داشت که من را در مورد فرصت مطالعه شیمی آلی در این ترم هیجان زده کرد، مانند زمانی که به عنوان مثال، شیمی اساسی پشت برخی از داروهای شیمی درمانی را درک کردم، و سپس چگونگی ترجمه آن به اثرات داروها.
MOC: متشکرم شما بسیار برای به اشتراک گذاشتن داستان خود را با ما!
به عنوان پاورقی، چند سال پیش تا آنجا که میتوانستم مقالههای مربیان «چگونه در شیمی آلی موفق شویم» جمعآوری کردم. آنچه آنها در مورد موضوع گروه های مطالعه می گفتند به خوبی با مشاهدات کاری همپوشانی دارد.
- “شما از بینشی که به دست می آورید زمانی که باید چیزی را برای دیگران توضیح دهید شگفت زده خواهید شد” (رفع)
- “آموزش به یکدیگر یک راه ایده آل برای یادگیری شیمی است. با این حال اجازه ندهید این جلسات مطالعه به مهمانی پیتزا و جلسات شایعه سازی تبدیل شود. جلسات مطالعه گروهی باید تماماً کاری باشد. (مرجع)
- «به صورت گروهی مطالعه کنید فقط در صورتی که واقعا مفید باشد… اگر شریک تحصیلی شما سرعت شما را کاهش می دهد یا برای شما خیلی سریع پیش می رود، سریع یک دوست جدید تهیه کنید، اکنون زمان آن نیست که نگران دوست خوبی باشید!
من شخصاً این نقل قول از کال نیوپورت را دوست دارم:
بسیاری از فیلمها مانند «ویل هانتینگ خوب» مردم را به این فکر انداخت که هوشمند بودن در ریاضی به این معنی است که باید بتوانید به مدت 5 تا 10 ثانیه به یک مسئله خیره شوید و بلافاصله آن را حل کنید. متاسف. اینطوری کار نمیکنه من هر روز از کنار نابغه های واقعی رد می شوم – مثلاً افرادی که همسن و سال من هستند و همچنین استاد دوره ای هستند – و حدس می زنم: برای حل مشکلات سخت آنها زمان زیادی طول می کشد. و با افراد دیگر کار می کنند.
گروه های مطالعه چگونه برای شما کار کرده اند؟ آن را در نظرات به اشتراک بگذارید!