من عشق دریافت نامه از مردم در مورد تجربیاتشان در مورد شیمی آلی. وقتی آنها برخی از تکنیک ها و استراتژی هایی را که برای انجام بهتر در دوره استفاده کرده اند به اشتراک می گذارند، بیشتر دوست دارم. روز دیگر نامهای از خوانندهای به نام دکتر جیمز ال. جونز از جکسونویل دریافت کردم که در آن خاطرات دوران او-شیمی و تکنیک خاصی را که برای انجام آن به خوبی انجام میداد، مرور میکرد. بنابراین از او خواستم که داستان کامل را در یک پست مهمان بنویسد. ولش کن جیمز:
من در دانشکده شیمی بودم. پس از خروج از دانشگاه در سال اول، حساب دیفرانسیل و انتگرال و آلمانی را در تابستان تکرار کردم. مهارت های مطالعه من به وضوح وجود نداشت.
سال دوم ارگانیک مصرف کردم. این تنها دوره ای بود که بیشتر به آن علاقه داشتم و بیشتر از آن می ترسیدم. ارگانیک یک دوره “علف هرز” است. و در سراسر کشور یکی از سخت ترین دوره هایی است که مردم در دانشگاه می گذرانند.
ترم اول یک پاس یا B/C کردم. به دلایلی من فقط نتوانستم در هیچ یک از این تستهای بچهها نمره A بگیرم. مواد آنقدرها هم سخت نبود، اما مقدار زیادی از آن وجود داشت. من تمایل داشتم در حفظ کردن ساده امتیازات را از دست بدهم. من با استاد صحبت کرده بودم، بیشتر برای اینکه به او بفهمانم که بیش از هر چیز میخواهم شیمیدان شوم.
هفته اول ترم دوم، سر کلاس هستیم. بعد از ظهر در حال خواندن آزمایشگاه برای آن هستم. پسر کنار من در حال خواندن یک کتاب کمیک است و پسر کنار او خواب است. استاد من، فیل فورجسون، در حال حل مشکلی روی تخته بود که ایستاد، برگشت و از من سوالی پرسید…
شما باید درک کنید، فورجسون هرگز از دانش آموزان سوال نپرسید. نه هیچ وقت… او سخنرانی اش را کرد و رفت.
“آقای. جونز جواب این را میدانی؟» با اشاره به واکنش روی تخته.
خب نه.
«البته که نمی کنی، توجه نمی کنی…. مثل همیشه”
من کاملا مبهوت هستم. جلوی همه کلاس تحقیرم کرد. نگاهش کردم و زیر لب قسم خوردم که با او “همواره” شوم.
به اتاقم برگشتم و یک راهنمای مطالعه درست کردم که مدتی به آن فکر می کردم. اساساً شما یک دفترچه از کاغذهای شل برمی دارید. شما هر برگه را به 3 ستون تقسیم می کنید.
ستون اول یک سوال است.
ستون دوم پاسخ به تفصیل است
ستون سوم یک نظر یا اشاره است. مانند “احمق به نظر بیایید، این یک اتر نامتقارن است”
شما کتاب را مرور می کنید و هر سوال ممکن را یادداشت می کنید. شما هر سؤال پاسخ کوتاه دیگری را در پایان فصل قرار دهید. هر سوال ممکن
این کتاب این قرص عظیم از مواد را به چیزی که قابل کنترل است کاهش می دهد. و به همان اندازه مهم، به شما امکان می دهد بدانید چه می دانید و چه چیزی را نمی دانید…
هر بعدازظهر بعد از کلاس، دفترچه را «سرویس» میکردم، هر شب و اول صبح کتاب را مرور میکردم.
من حداقل یک فصل جلوتر از کلاس ماندم، بنابراین وقتی پروفسور چیزی را بررسی می کند، شما قبلا آن را دیده اید. شگفت انگیز است که چقدر سریع تر یاد می گیرید.
اکنون یک چیز که واقعاً بسیار مهم است: شما فقط نمی توانید به سوال نگاه کنید و به آن پاسخ دهید. شما باید جواب را بپوشانید و بنویس جواب. این مهم است. نگاه کردن به “واکنش ورتز” بسیار آسان است. آه، این ساده است، در آزمون شرکت کنید و آن را نمی دانید. این کاری بود که من ترم اول اشتباه می کردم. این کار نمی کند…. پاسخ را یادداشت کنید. من از حوله های دستی قهوه ای اتاق مردانه استفاده کردم و از یک خودکار توپی آبی شماره 2 استفاده کردم. حوله های دستی رایگان هستند و جوهر آبی روی آنها به خوبی نمایان می شود.
کنار هر سوالی که از دست می دادم یک علامت قرمز می گذاشتم. و من نظرات و نکات را در 3 می نویسمrd ستون
شب قبل از آزمایش، من به علائم قرمز نگاه می کنم و آبجو می نوشم.
حدود 2 هفته بعد از اتفاقی که در کلاس داشتم، برای شرکت در آزمون می روم. 20 دقیقه بعد از شروع آن، به سمت فورجسون می روم، آزمایش را به او می دهم و از اتاق بیرون می روم. او با این نگاه به من نگاه می کند که می گوید “چی، ترک می کنی؟”
یک هفته بعد نمرات می آیند، آنها از 25 تا 106 متغیر هستند … برخی از افراد تند و سریع هر سوال و سوال اعتبار اضافی را به درستی دریافت کرده اند. منحنی وجود نخواهد داشت.
فورجسون در اتاق قدم می زند و آزمایش ها را تحویل می دهد. برخی افراد متوجه می شوند که به دانشکده پزشکی یا دندانپزشکی نمی روند. مردم به وضوح ناراحت هستند.
فورجسون چندین بار از کنار من رد می شود. او در نهایت با آخرین آزمایش در دست به سمت من می رود. او آزمون را در یک توپ مچاله می کند و به نوعی آن را به سمت من پرتاب می کند. او راه می افتد. لبخند نمی زند، حرفی نمی زند…
106 هستش…
من ترم رو با معدل بالای 95 تموم کردم. فورجسون درست قبل از فینال به سمت من می آید و می گوید: “می دانی، لازم نیست در فینال شرکت کنی، تو در دوره یک A گرفتی”
من یکی از “پسران” او شدم. گروه کوچکی از دانشآموزان که او آنها را به کلاس ارگانیک پیشرفتهاش راه داد و هفتهای یکبار ما را به ناهار میبرد. او آبجو را می خرید و در مورد دستمال کاغذی سخنرانی می کرد.
زندگی من را تغییر داد….. من همان روش را برای حساب دیفرانسیل و انتگرال اعمال کردم.
من از ترس از آزمایش، در واقع منتظر آنها بودم. اگر آماده باشید، می توانید وارد یک امتحان شوید، و بدانید که آن را نابود خواهید کرد.
و می دانید، من واقعاً سخت تر کار نکردم. حدود 2 ساعت در روز را به مطالعه ارگانیک اختصاص دادم. در عوض، من بالاترین میانگین را در آن کلاس در تاریخ مدرسه داشتم. از نظر عاطفی من از افسردگی به واقعاً تلمبه شدم..
جیمز ال جونز MD, PhD
جکسونویل، فلوریدا
PS. سالها بعد فورجسون در خواب بر اثر حمله قلبی درگذشت. متاسفم، هرگز فرصتی برای تشکر از او پیدا نکردم. او زندگی ام را تغییر داد.
داستانی در مورد کلاس ochem خود دارید یا می خواهید تکنیک ها یا استراتژی هایی برای موفقیت در شیمی آلی به اشتراک بگذارید؟ من دوست دارم آن را بشنوم! از طریق ایمیل به [email protected] ارسال کنید یا از پیوند بازخورد بالا استفاده کنید!