شش دسته دانش در شیمی آلی – استاد شیمی آلی

این یک ایده است که من با آن بازی می کنم: شش نوع چیز برای یادگیری در دوره شیمی آلی وجود دارد، و همه آنها بر روی یکدیگر بنا می کنند.

  1. واژگان
  2. کنوانسیون ها
  3. حقایق
  4. مفاهیم
  5. فرمول ها
  6. مهارت ها

واژگان شامل کلمات ما برای توصیف پدیده های شیمیایی استفاده می کنیم. این شامل نام عناصر، گروه های عملکردی، و غیره و همچنین تعاریف از چیزها – مانند گشتاور دوقطبی، نقطه ذوب، پیوند، دیاسترئومر. اگر تعریفی داشته باشد، در دسته «واژگان» قرار می گیرد. ماه.

کنوانسیون ها شامل نمادهای بصری برای نمایش پدیده‌های شیمیایی، مانند فرمول‌های خط، انواع مختلف فلش‌ها، نشانه‌گذاری پیوندهای گوه‌ای/خطوط و غیره استفاده می‌شود. این دسته همچنین شامل قوانین نامگذاری، که قراردادهای مورد توافق برای نامگذاری ترکیبات شیمیایی هستند. ماه؟ ماه!!!

حقایق پدیده های قابل مشاهده، قابل اندازه گیری و تکرار شونده هستند. حقایق عینی هستند. نقاط ذوب، pKas، استحکام باند، و دگرگونی های شیمیایی همگی نمونه هایی از حقایق هستند. این زیربنا است واقعیت که ما واژگان و قراردادهای خود را بر روی آن ترسیم می کنیم. وقتی در شب به بالا نگاه می کنیم، همه ماه یکسانی را می بینیم، چه به انگلیسی، چه فرانسوی یا کانتونی نام آن را بگذاریم.

مفاهیم انتزاع های مفیدی از حقایق هستند. مفاهیم ساده‌تر هستند: آنها تعداد زیادی از حقایق را در تعمیم‌ها متراکم می‌کنند. “مثل حل می شود مانند” یک مثال کامل از یک مفهوم است. “انتقال هزینه های مخالف” یکی دیگر از موارد است. مفاهیم همچنین می توانند نشان دهند روابط بین حقایق: “هرچه زنجیره کربن طولانی تر باشد، نقطه جوش آن بالاتر است”. مفاهیم به اصول عمیق تری اشاره دارند. آنها به ما این امکان را می دهند که قبل از انجام آزمایش، در مورد پدیده ها پیش بینی کنیم. به عنوان مثال، دانستن این نکته که “مثل مانند را حل می کند” به شما امکان می دهد قبل از انجام آزمایش، در مورد حلالیت فلوراید سزیم در آب پیش بینی کنید. قمرها به دور سیارات می چرخند.

فرمول ها کاملا خود توضیحی هستند آنها روابط عددی بین مقادیر قابل اندازه گیری مانند جرم، حجم، چرخش نوری و غیره هستند. روش دیگر برای نگاه کردن به فرمول ها است عددی بیان مفاهیم به عنوان مثال، در فیزیک، زور یک جسم هم با جرم و هم با شتاب آن نسبت مستقیم دارد. با توجه به دو مورد از آن متغیرها، می توانیم متغیر سوم را محاسبه کنیم. (به من اجازه دهید یک لحظه حسادت فیزیک موقتی داشته باشم: اوه، برای داشتن روابط عددی واضح بین ویژگی ها! احتمالاً تا به حال این را متوجه شده اید: شیمی آلی فیزیک نیست.)

در نهایت، همه اینها در نهایت برای ما بی معنی خواهد بود مهارت ها. مهارت ها هستند کاربرد از حقایق، مفاهیم، ​​فرمول ها، (و حتی قراردادها) به سمت یک هدف خاص، اغلب برای حل یک مشکل. چند مثال: نامگذاری یک مولکول; محاسبه غلظت؛ تبدیل ترسیم خط به طرح فیشر؛ برنامه ریزی یک سنتز؛ پیش بینی روند یک واکنش ما زبانی را برای برقراری ارتباط یاد می گیریم. ما شیمی، فیزیک و سایر علوم را یاد می گیریم تا مهارت حل مسائل دنیای واقعی را به دست آوریم. بیایید یک مرد را روی ماه بگذاریم!

هنگامی که شما این دوره را به این صورت تقسیم می کنید، بسیار آشکار می شود (به هر حال برای من) چرا شیمی آلی سخت است. این دوره از نظر واژگان، قراردادها، حقایق، مفاهیم و مهارت ها بسیار سنگین است. علاوه بر این، شیمی آلی فرمول های زیادی ندارد. این در واقع کار را سخت می کند – فرمول ها هستند ساده کردن فقدان تعداد زیادی فرمول در شیمی آلی به این معنی است که همه چیز اغلب پیچیده است. یکی از جملات مورد علاقه من: علم با بیش از هفت متغیر یک هنر است.

من شما را با این فکر ترک می کنم: هر دسته برای یادگیری مؤثر به استراتژی متفاوتی نیاز دارد. در پست های بعدی به جزئیات بیشتری خواهم پرداخت.

PS – احتمالاً در این تعمیم‌ها حفره‌های خالی وجود دارد – برای مثال، خط بین حقایق و مفاهیم می‌تواند بسیار مبهم باشد – آیا ایده‌ای برای بهبود وجود دارد؟ چه چیزی را از دست داده ام؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *